یک چپ در خود مانده
یک چپ در خود مانده

یک چپ در خود مانده

3

همیشه  ازین دید و بازدیدای اجباری متنفرم ، ادمایی که جوری دست میدن که دست دادنشون بیشتر شبیه هل دادنه ادمایی که روبوسی هاشون شبیه استفراغ کردن روت هست  متنفرم متنفر از این همه توفیق اجباری ،  دلم یه جایی میخاد دور از تمام این مثلا اشناها ، دور از این فضا که مجبوری 1 ساعت رو میخ بشینی و محترمانه باقی بمونی و نیش خند به لب داشته باشی ، هیچ درکی نمیکنم وقتی دو خانواده از هم بدشون میاد و این حس کاملا دوطرفس چرا باید انقد این احساس رو سرکوب کرد و با لبخند ملیح این همه بی احترامی  رو تاب اورد

2


ما رو چه به حال  و هوای خوش ، همیشه این روزای اخر سال دلشوره ی عجیبی تو وجودم میوفته  انگار کلی کار تموم نشده باقی مونده و انجام ندادم حال و روز روانم زیاد جالب نیست ، من موندنم و به مشت خواسته هایی که از یه سال به سال دیگه منتتقل میشه و انقدر این چرخه اتفاق میوفته که دیگه رسیدن به اون خواسته حتی پشیزی برام شادی بخش نیست

1

زندگی جریان داره با تمام سختی هاش با تمام بریدن های آنی اش ، با تمام فکرای به بار ننشسته  ، با تمام امیدای به گِل  نشته جریان داره و تا حدودی هم این جریان مارو با خودش همراه میکنه هر چقدم بخایم ماهی خلاف جهت اب باشیم بالاخره جهت رو جریان ابه که مشخص میکنه و چاره ما یا در جهته یا خلافش ، چپ و راست و حاشیه امنی  وجود  نداره همه در معرضیم ، در معرض جریان